آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت نوزده
زمان ارسال : ۳۰۶ روز پیش
ده دقیقه بود که خانه مادربزرگ نازی را ترک کرده و در ماشین کنار پدرم نشسته بودم. پدرم آن روز ساکت و در فکر بود اما من هیجان زده بودم و در مورد اتفاقات آن روز با او صحبت میکردم. آنقدر آرام بود و با لبخندهای تصنعی به حرفهایم گوش میکرد که کم کم شوق و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00عالیه مثل همیشه فقط کتاب چاپی توکتاب خانه یاکتابفروشی هست یانه ؟